شل
ظاهر
(~.)
در کوردی به معنای "شُل" است
پشتیند شل:پشتبند شُل
گاهی همراه "مل" می اید ( شل و مل ) این یک اصطلاح است که بیشتر برای تعریف از اندام خانم ها بکار میرود
در لری بختیاری
شَلْ: زخمی، آسیب دیده، لنگ
شَلاشَل: لنگان لنگان
شُل: لق، سست
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]صفت
[ویرایش]- کسی که دست یا پایش ناقص باشد.
(شُ)
- نرم.
- وارفته.
- سست.
- آبکی. ؛ ~ کن سفت کن درآوردن کنایه از: دستورهای متضاد دادن یا اعمال متناقض کردن.
(ش)
اسم
[ویرایش]- نیزة کوتاه.
(شَ)
- ران، ران انسان یا حیوان.
(شَ)
اسم
[ویرایش]- پوست نازک رنگینی که در میان درز کفش و موزه و یراق زین اسب نهاده بدوزند به جهت خوش آیندگی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ فارسی معین
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی
- فرهنگ واژ های اوستا
برگردانها
[ویرایش]
|
برگردانها
[ویرایش]
|
- ایتالیایی
صفت
[ویرایش]- انگلیسی
- solute
- sleazy
- slack
- ramshackle
- loppy
- loose
- limper
- limp
- lax
- lame
- knock kneed
- baggy
- unstring
- unloose
- unhook
- unhitch
- unclinch
- unclench
- unbrace
- unbind
- unbend
- slush
- relax
- mire
- loosen
- limsy
- limpsy
- limpsey
- jellify
- flyaway
- flimsy
- flappy
- flap
- flaggy
- flaccid
- flabby
- unscrew
- flabbily
- slacken
- arach noid
- lisp
- furculum
- furcula