(Minghui.org)
درود بر استاد محترم! درود بر همتمرینکنندگان!
در طول بسیاری از کنفرانسهای تبادل تجربه فالون دافا درچند سال گذشته، عکسهایی گرفته شده که آنها را دیدهام که در سایت مینگهویی منتشر شدهاند. بنرهایی هر دو طرف تریبون بودند که شعرهای معلم را روی آن چاپ کرده بودند:
«نیکخواهی میتواند آسمان و زمین را هماهنگ کند، نوید بهار بدهد
افکار درست میتواند مردم را در این دنیا نجات دهد.» (فا کیهان را اصلاح می کند. هنگ یین جلد ۲)
کلمات «نیکخواهی» و «افکار درست» بهطور قاطع و عمیق در ذهنم نقش بست. هر زمان که با مشکلی مواجه میشوم، این کلمات مقابل چشمانم ظاهر میشود.
معلم گروه مطالعۀ فا را به تمرینکنندگان اعطا کردند
گروه مطالعه فا راهی عالی است که به تمرینکنندگان کمک میکند تا از یکدیگر بیاموزند و بهعنوان یک بدن و باجدیت تزکیه کنند. این نیز شکلی از تزکیه است که معلم به ما دادهاند. اما در چین امروز، داشتن گروه مطالعۀ فای منظم و همیشگی آسان نیست.
مداخلههایی از محیط خارجی وجود دارد، مانند کسانی که در حال آزار و شکنجه دافا هستند و اعضای خانواده که غیرتمرینکنندهاند و حمایتگر نیستند. علاوه بر این، مداخلههایی از سوی خود تمرینکنندگان نیز وجود دارد که مربوط به وابستگیهایشان است. با وجود مشکلات بسیار، تعدادی گروههای مطالعه فا راهاندازی شد، اما پس از آن بهدلایلی لغو شدند.
خوشبختانه، گروه مطالعه فای ما از روز اول که ایجاد شد، به آرامی و بدون دردسر پیش رفتهاست. به این دلیل که تمرینکنندگان افکار درستشان را قوی و بر انواع و اقسام محنتها غلبه کردهاند.
دو بار در سخنرانی فای معلم در سال ۱۹۹۴ حضور داشتم و مرکز دستیاری فالون دافا مرا دستیار محلی تعیین کرد. از اینرو از ژوئیۀ سال ۱۹۹۹ تا پایان سال ۲۰۰۶ مورد آزار و شکنجه قرار گرفتم و در سال ۲۰۰۷ از زندان آزاد شدم. بازجویی شدم و تحت بازداشت خانگی بودم و محکوم شدم و در آن زمان در یک مرکز بازداشت محبوس بودم.
از طریق مطالعۀ فا و تزکیه جدی، کمبودهای بسیاری را در شینشینگم یافتم. اما برای نفی همۀ مداخلات شیطانی از سوی نیروهای کهن، از افکار درست قوی استفاده کردم و در مسیری که استاد برایم نظم و ترتیب دادهاند پیش میروم.
فرستادن افکار درست بهصورت گروهی
پس از آن یک گروه مطالعه فا در خانه تشکیل دادم. مدتی بهخوبی پیش میرفت. اما تمرینکنندهای که بهتازگی به تزکیه بازگشته بود، بازداشت شد. بهخاطر توزیع مطالب روشنگری حقیقت دافا در یک منطقه مسکونی، گزارش او را به پلیس محلی داده بودند.
برخی از تمرینکنندگان در گروه مطالعه فا نگران ایمنیمان شدند و پیشنهاد کردند که این جلسات را متوقف کنیم و منتظر بمانیم تا امنیت برقرار شود و برای جمعشدنمان خطری نباشد.
فکر کردم که نباید عقبنشینی کنیم، چون این صرفاً کاری است که مردم عادی در هنگام مواجهه با محنت انجام میدهند. مطالعه فا موضوعی جدی است. بنابراین، ما گروه مطالعه فایمان را تعطیل نکردیم زیرا آن محیطی بود که به ما این امکان را میداد که بهطور جمعی افکار درست بفرستیم.
من و برخی از همتمرینکنندگان با اعضای خانواده تمرینکنندهای که بازداشت بود، دیدار کردیم. آنها اطلاعاتی در اختیار ما گذاشتند که ما بهموقع به وب سایت مینگهویی گزارش کردیم. همچنین توانستیم شماره تلفن پلیس محلی و ادارات قضایی را پیدا کنیم و آنها را به وب سایت مینگهویی بفرستیم.
علاوه بر این، کمک کردیم که اعضای خانوادۀ آن تمرینکننده افکار درستشان را تقویت کنند. آنها به بازداشتگاه رفتند و خواستار آزادی او شدند. بهخاطر افکار درست و همکاری بسیار خوبمان، آن تمرینکننده حاضر به همکاری با شکنجهگرانش نشد و از دادن اطلاعات به آنها امتناع کرد و پس از یک سال آزاد شد.
سرمایهگذاری در نجات مردم
بهتدریج درک کردم که انجام دادن سه کار بهخوبی، صرفاً یک الزام برای فا نیست بلکه بخشی از عهدی است که در دوران ماقبل تاریخ بستهایم.
به منظور نجات همۀ موجودات ذیشعور و اصلاح فای کیهان، معلم به ما بهترین چیزها را دادهاند. رحمت بودا بینهایت است و فراتر از هر توصیفی است. با توجه به این، آیا چیزی هست که نتوانیم رها کنیم؟ یا هیچ دلیلی برای ما وجود دارد که کارهایی را که قرار است انجام دهیم، بهخوبی انجام ندهیم؟
کل زمان فراغتم، بهمطالعه فا و تولید مطالب روشنگری حقیقت دافا اختصاص یافته است. حتی، زمانی که بهخاطر تولید مطالب نمیخوابم، روز بعد خسته نیستم. نیکخواهی معلم به من توان میبخشد.
در تمام روزهای زندگیام، هر زمان که امکان داشته، درباره دافا با مردم صحبت و به آنها کمک کردهام تا از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند.
در واقع، من شخصی انزواطلب هستم، اما تغییر کردم چون باید با مردم در مورد دافا صحبت میکردم. در جمع بستگان و دوستانم شرکت میکردم، مانند عروسی، مجالس ترحیم، جشن تولد یا هر مناسبت اجتماعی دیگری که دعوت میشدم و در آن میتوانستم مردم را ملاقات کنم.
متناسب با نوع رویدادی که قرار بود بروم، انواع و اقسام مطالب دافا را تهیه میکردم. مردم عموماً حقایق دافا را میپذیرفتند و برخی از ح.ک.چ خارج میشدند.
گاهی اوقات حتی سعی میکردم در مهمانیهایی شرکت کنم که همکاران پسرم یا همکلاسیهایش برگزار میکردند. برای دعوت شدن، به پسرم میگفتم که هزینۀ مراسم را میپردازم و او آن را میپذیرفت. این به من امکان میداد که بسیاری از همکلاسی یا همکارانش را متقاعد کنم از ح.ک.چ خارج شوند. پسرم این را سرمایهگذاری در روشنگری حقیقت برای مردم و نجات آنها مینامید.
تغییر هواداران سرسخت ح.ک.چ
هنگامی که دربارۀ دافا با مردم صحبت میکردم، گاهی اوقات به افرادی برمیخوردم که عمیقاً با تدابیر شستشوی مغزی ح.ک.چ مسموم شده بودند. این را بهعنوان آزمون شینشینگ تلقی میکردم.
یک بار به ملاقات یک افسر ارشد رفتم. بهمحض اینکه شروع به صحبت کردم، فریاد کشید: «شما هیچ وجدانی ندارید. حزب برای شما میپردازد، اما هنوز هم برضد آن هستید. همین که بخواهید راجع به آن بدگویی را شروع کنید، ناراحت میشوم. لطفاً دوباره مطرح نکن.» بعد، از من خواست که آنجا را ترک کنم.
در خانه، با آرامش فا را مطالعه و بهدرون نگاه کردم. متوجه شدم که من از دیدگاه شخص دیگری فکر نمیکنم و تا زمانی که وابستگی داشته باشم، نیکخواهیام ظاهر نمیشود.
پس از آن او را دوباره ملاقات کردم. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود. این بار، گفتگو را با صحبت کردن راجعبه سلامتی، تناسب اندام و فساد در جامعه چین آغاز کردم. توضیح دادم که این ما هستیم که از درآمد خود به حزب کمونیست چین میپردازیم نه اینکه حزب به ما بپردازد. به بیان دقیقتر حزب با پول مالیاتدهندگان حمایت میشود.
علاوه بر این، توضیح دادم که حزب به مردمش دروغ میگوید، اموال متعلق به شهروندانش و این دولت را مصادره میکند و مقامات فاسد پرورش میدهد. مهمتر از آن، الحاد را ترویج میکند و نمیخواهد که مردم به موجودات خدایی باور بیاورند و اینکه نیکی و شرارت پاداش و سزای خود را دارند. هدف آن قرار دادن مردم در برابر یکدیگر است.
بعد دربارۀ تعداد زیادی از مردم صحبت کردم که در طول جنبشهای مختلف سیاسی درگذشتند. وقتی نوبت به فالون دافا میرسد، ح.ک.چ تمرینکنندگان را بازداشت و شکنجه میکند و به قتل میرساند، حتی بدتر اینکه عوامل حزب کمونیست چین در تجارت برداشت عضو از تمرینکنندگان زنده برای سود اقتصادی دخالت دارند.
پس از اینکه چند بار دیگر با او ملاقات کردم، تحت تأثیر صحبتهایم به گریه افتاد، از ح.ک.چ خارج شد و مطالب روشنگری حقیقت دافا را پذیرفت.
پذیرش دعوت به مهمانی نظامیهای بازنشستهبرای نجات آنها
در اوایل سال جاری مهمانی نظامیهای بازنشسته بود. فردی که برنامهریزی این رویداد را بهعهده داشت، مسئول یکی از ادارات شهر بود که ظاهراً ارتباطاتی با ادارۀ ۶۱۰ دارد. او از من خواست در این مهمانی شرکت کنم.
زمان زیادی طول کشید تا دعوت را قبول کنم و از هر بهانهای استفاده کردم تا دعوت را رد کنم. او گفت بهدلیل سن و سالمان احتمالاً این آخرین مهمانی ما خواهد بود. به هر حال، بیش از ۱۰۰ نفر حضور داشتند و همه میخواستند مرا ببینند.
در نهایت وقوع این رویداد برای من فرصت بزرگی را ایجاد کرد تا این افراد را نجات دهم. شروع کردم به نگاه به درون و وابستگی به ترس را یافتم. برای از بین بردن آن، افکار درست فرستادم و دعوتش را پذیرفتم.
تعداد بیش از ۱۰۰ نسخه از مطالب اطلاعرسانی دافا را با خودم به مهمانی بردم و نیز از دو تمرینکننده جدید که در گروه مطالعه فا بودند خواستم مرا همراهی کنند.
اولین مسئله در مهمانی صحبت در مورد دافا با برنامهریز این رویداد و همسرش بود. طولی نکشید که همسرش قانع شد که از ح.ک.چ خارج شود و خودش نیز قبل از پایان آن مراسم حزب را ترک کرد. آنها همچنین مطالب دافا را پذیرفتند.
اما زمانی که دوستم متوجه شد که قرار است مطالب را توزیع کنم، مانعم شد و گفت که مرا درک میکند ولی دیگران ممکن است درک نکنند و گزارش مرا به پلیس بدهند. قدری طول کشید تا قانع شد. اما سرانجام دیگر اعتراض نکرد.
وقتی آن افراد مسن را ملاقات کردیم، از دیدن ظاهر بسیار نحیف آنها شوکه شدم. همچنین برخی دارای شکمی بزرگ بودند یا پشتشان خمیده شده بود.
بسیاری از آنها پس از ترک ارتش، برای کار به سازمانهای امنیت عمومی رفتند. آنها مرتکب اعمال بدی شده بودند، بهطوری که ظاهرشان به بدترین شکل تغییر کرده بود. آنها دیگر حتی ذرهای شبیه جوانیهایشان نبودند.
بسیار شگفتزده شدند که من آنقدر جوان بهنظر میرسیدم. به آنها گفتم که دلیل آن تمرین فالون دافا است. برایشان خلاصهای از تزکیهام را گفتم و زمان توزیع مطالب دافا، هر سه نفر ما افکار درست فرستادیم. مطالب بیشتر از حد لزوم بود و بقیه را در مناطق مسکونی توزیع کردیم.
ملاقات با مقامات محلی برای شکایت علیه جیانگ زمین
شکایت کیفری علیه جیانگ زمین، رئیس سابق رژیم چین، از پایان ماه مه ۲۰۱۵ به جنبش بزرگی تبدیل شد. من نیز شکایتم را در ماه ژوئن آماده کردم و از طریق پست به دادستانی عالی خلق در پکن ارسال کردم. فقط یک روز طول کشید تا تأییدیهاش را دریافت کنم. همچنین یک نسخه از آن را به وب سایت مینگهویی ارسال کردم که در اوایل ماه ژوئیه منتشر شد.
افرادی از کمیته اجتماع محلی و پلیس محلی به خانهام آمدند. در را باز نکردم بلکه از طریق آیفون با آنها صحبت کردم. آنها پرسیدند که آیا چیزی برای وب سایت مینگهویی ارسال کردهام. گفتم که شکایتی را علیه جیانگ تنظیم و آن را به دادستانی عالی خلق در پکن ارسال کردهام.
گفتم: «همانطور که میدانید، از زمانیکه شوهرم در میدان جنگ فوت کرد، از مزایای مالی بعد از فوت همسر استفاده و آن را از دولت دریافت کردهام. من سالمتر شدم چون دافا را تمرین میکنم، بنابراین در مبلغ زیادی از هزینههای درمانی برای دولت صرفهجویی کردهام.»
اگرچه اصول« حقیقت- نیکخواهی-بردباری » را دنبال میکنم و فرد خوبی هستم، در یک مرکز شستشوی مغزی محبوس شدم، از محل کارم اخراج و به شش سال زندان محکوم شدم. زندگی خانوادگیام از همپاشید و تحت شکنجه قرار گرفتم و از نظر روانی آسیب زیادی دیدم.»
«همه به این خاطر بود که رئیس جمهور سابق چین از روی حسادت، از قدرتش برای آزار و شکنجه دافا و تمرینکنندگان آن استفاده کرد. او فالون دافا را در سراسر کشور سرکوب کرد. شما به من بگویید، آیا باید از او شکایت کنم یا نه؟»
آنها بی سر و صدا گوش کردند و حتی بدون خداحافظی از آنجا رفتند.
مدیر کمیته اجتماع محلی و مأموری از بخشی دیگر، چند روز بعد به خانهام آمدند. مأمور حقیقت دافا را نشنیده بود. راجعبه جنایات رئیس جمهور سابق چین علیه دافا و تمرینکنندگان، با او صحبت کردم و اینکه برخی از شکنجهگران با تحقیق و محکومیت مواجه میشوند.
به او گفتم که نمیخواستم او نیز در میان آنها گیر بیفتد. از اینرو، بهترین کار برایش این بود که دافا را مورد آزار و شکنجه قرار ندهد. پس از گوش کردن، او بارها به من گفت که صحبتهایم را درک کرده است و سپس رفت.
چند روز بعد بازگشت و گفت که برخی از مسئولین اداره فرمانداری برای شام از من دعوت کردهاند، چون میخواستند با من صحبت کنند. میخواستم در مورد دافا صحبت کنم، پس این دعوت را پذیرفتم.
برای شام، با ظاهری آراسته رفتم. پسرم نیز با من آمد. آنها هنوز وارد نشده بودند، بنابراین افکار درست فرستادم. تمام بدنم بسیار گرم شد، در پاهایم احساس میکردم سوار یک چرخ جادویی شدهام و فالونی در هر منفذ پوستم میچرخد. سرشار از نیکخواهی بودم. پسرم به من گفت که آن روز خیلی زیبا شده بودم.
آنها از دیدن من بسیار شگفت زده شدند. و دربارۀ تاریخ، فرهنگ الهام گرفته از الهیات، سپس درباره باور یک شخص، سوابق تاریخی پیامدهای آزار و شکنجه باوری درست و غیره صحبت کردند.
در پایان شام، ظاهراً آنها فراموش کرده بودند که قرار بود به من چه بگویند. آنها درست مانند گروهی از دانش آموزان بودند که آرام به معلمشان گوش میدادند. فضا آرام و هماهنگ بود.
قبل از اینکه آنجا را ترک کنم، یکی از رؤسا به من گفت که دخترش بسیار به تاریخ و ادبیات علاقهمند است و او میخواست سه نفری با هم شام بخوریم و من گفتم حتماً این کار را میکنم. در آن زمان، فای معلم را به خاطر آوردم:
«نیکخواهی یک انرژی عظیم است، انرژی خدایان راستین. هرچه نیکخواهی بیشتری حضور داشته باشد، این انرژی بیشتر میشود، و میتواند هر چیزی که بد است را متلاشی کند. این چیزی است که هرگز آموزش داده نشده است، خواه شاکیامونی باشد یا تزکیهکنندگان گذشته. بزرگترین تجلی شن نیکخواهی است، و این نمایشی از انرژی عظیم است. آن میتواند تمامی چیزهایی که درست نیست را متلاشی کند.» (آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فای واشنگتن دیسی ۲۰۰۹)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.