21 فوریه 2001
چه چیزی میتواند نمایشیتر از این باشد؟ مردم خود را در میدان تیانآنمن، در قلب پکن، بهآتش میکشند. سیاِناِن آنجاست. پلیس بهطور اتفاقی همان موقع کپسولهای آتشنشانی در دست دارد و پس از اینکه تلویزیون دولتی از دستوپنجه نرم کردن قربانیان با مرگ بهطور کامل عکسبرداری میکند، آنها با عجله به بیمارستان فرستاده میشوند. درحالی که رسانههای تحت کنترل دولت به طریقی متمایز، بلافاصله خبر این جریان را منتشر میکنند، قبل از اینکه تصاویر ویدئویی برای تلویزیونی آماده شوند، یک هفته زمان صرف تولید آنها میشود.
پس از مدت کوتاهی، تصاویر هولناک این ماجرا در سراسر دنیا پخش میشوند که درظاهر تأییدی بر اتهامات چین هستند؛ اتهاماتش مبنی بر اینکه یک فرقه شیطانی به اعضایش که آنها را تحت شستشوی مغزی قرار داده، دستور میدهد دست به خودکشی بزنند. با استناد به این «مدرک» جدید، دولت بر این مسئله اصرار میورزد که آنچه تمام این مدت درباره آن فالون گونگیهای «متعصب» میگفته، درست بوده و اینکه این تمرین باید ممنوع شود، چراکه تمرینکنندگانش تهدیدی برای خودشان و تهدیدی برای ملت محسوب میشوند. در ۱۶ فوریه خودکشی دیگری به فالون گونگ نسبت داده میشود. در کنار بدنی سوخته، یادداشتی سالم پیدا میشود که در آن ادعا شده قربانی، این کار را برای حمایت از تمرین معنویِ لی هنگجی انجام داده است.
سرعت پوشش خبری این ماجرا، یکی از موشکافترین و دقیقترین روزنامهنگاران وال استریت ژورنال، یان جانسون، را به شک انداخت، درحالی که شاهد بود رسانههای دولتی «مرگ [قربانیان] را با اشتیاقی غیرمعمول گزارش کردند که بر این اساس بهنظر میرسد یا مرگ زودتر از گزارش رخ داده یا اینکه این رسانههای معمولاً محتاط پیشاپیش، تأیید پخش سریع گزارشهای الکترونیکی و اخبار تلویزیونی را از مسئولین سطح بالا گرفته بودند. برای مثال اخبار محلیِ ساعت ۷ عصر، گزارشی تصویری از زادگاه آقای تَن، چنگده، شهری کوچک در استان هونان، را پخش کرد. اکثر گزارشهایِ اخبار عصر، تا ظهر مورد بررسی قرار میگیرند، بهطوری که پخش روزانه بهندرت گزارشهایی از همان روز را ارائه میدهد، چه رسد به رویدادی که در ظهر اتفاق افتاده باشد و شامل ارسال تصاویر ماهوارهای از مناطق نسبتاً دورافتاده کشور باشد.»
در اغلب اوقات، برداشتی که خوانندگانِ اخبار و کاربرانِ رسانهها پیدا میکنند بر واقعیتهای مبهم پیروز میشود. در دنیایی که تصاویر نمایشی، مسائل پیچیده را تحتالشعاع قرار میدهند، فالون گونگ به داشتن رفتار فرقهای غیرمنطقی و جنونآمیز محکوم میشود. پروندهای مختومه!
این امتیازی بزرگ برای نهضتِ رئیسجمهور چین، جیانگ زمین، بهمنظور «نابودی» و بیاعتبار کردن یک جنبش معنوی روبهرشد است که با وجود بازداشت تعداد تخمینی ۵۰ هزار تمرینکننده آن و بیش از یکصد کشته در حبس پلیس، همچنان در برابر ممنوعیتش از سوی دولت، مقاومت میکند. فایننشال تایمز پیشاپیش، براساس تأثیر همین یک رویداد، در مقاله «پکن در جنگ تبلیغاتی علیه فالون گونگ پیروز میشود» رسماً یک «برنده» اعلام کرد. به این تیتر توجه داشته باشید. آن صرفاً به زد و خوردی در یک جنگ رسانهای طولانیمدت که برای ۱۹ ماه ادامه داشته اشاره نمیکند، بلکه به خود جنگ اشاره دارد.
بسیاری از سازمانهای خبریِ معتبر دیگر حتی اگرچه قادر نبودند خبر این جریان را بهطور مستقل بررسی و تأیید کنند، اما از گزارشهای رسانههای دولتی تحت کنترل حزب کمونیست، بهخصوص خبرگزاری شینهوآ، استفاده کردند و همان ماجرا را، به همان شیوه بهطور وسیعی منتشر کردند. در زمان کنونی، درحالیکه سؤالات جدیدی مطرح شده و شک و تردیدهایی ابراز میشوند، ممکن است معلوم شود که رسانههای جهانی فریب خوردهاند و تبدیل به یک تسمه انتقال غیرانتقادی برای قلدری پکن شدهاند.
خط آتش
اولین حادثه در تاریخ ۲۳ ژانویه اتفاق افتاد، روزها پس از اینکه جیانگ کمپین ضدفرقهای رسانهای رسمی و سراسریاش را تشدید کرد. سیاِناِن در میدان حضور داشت و در مورد خودکشیها گزارش کرد، اما نوارهای فیلمبرداریاش مصادره شدند، بنابراین هرگز آنها را ندیدیم. هفت روز بعد، تلویزیون رسمی چین، با نشان دادن فیلمی از پنج نفر که با شعلههای آتش احاطه شده بودند، ملت را شوکه کرد. از تصاویر مشخص بود که مربوط به دوربینهای نظارتی در فاصلهای نزدیک هستند. حالا لیو سییینگ ۱۲ ساله، یک قربانی که چهرهاش بهطور غمانگیزی در این حادثه از شکل افتاده است، میگوید که مادرش از او خواسته تا برای رسیدن به «ملکوت آسمانی طلایی» در برخی از گزارشها یا «نیروانا» در گزارشهای دیگر، خود را بهآتش بکشد. او تبدیل به یک نماد ترحم و دلسوزی و حتی تبدیل به نماینده واقعی و کامل سوءرفتارهای ادعاشده یک «فرقه شیطانی» میشود. تصویر او در همه جا دیده میشود و تراژدی او خشم تمام چین را برافروخته است. (در این رابطه او الیان گونزالس چین است!) اما فقط رسانههای تأیید شده اجازه دسترسی به او را داشتهاند و خبرنگاران غربی از داشتن تماس مستقیم با وی محروم بودهاند.
آیا او یک تمرینکننده فالون گونگ بود؟ پس از اینکه فیلیپ پان، خبرنگار واشنگتن پست، خانه او را در کیفنگ (شهری که بهتازگی یک آتشسوزی غمانگیزتر در یکی از دیسکوهای آن رخ داده بود و باعث مرگ صدها تن و ترس بسیاری دیگر شده بود) ردیابی کرد، بهنظرش این موضوع مشکوک آمد. او متوجه شد که در آن محله، مادرِ این دختر خردسال را که در آتشسوزی تیانآنمن فوت کرده بود، بهعنوان تمرینکننده فالون گونگ نمیشناختند، بلکه بهعنوان فردی افسرده که تعادل روانی ندارد، میشناختند که به ضربوشتم دختر و مادرش نیز متهم بود.
قابل توجه اینکه یکی از تهیهکنندگان سیاِناِن که در صحنه حادثه حضور و تنها 15 متر با آن فاصله داشت، میگوید او حتی کودکی را در آنجا ندید. دولت میگوید پزشکان عمل نایبُری روی این قربانی انجام دادند، اما یک جراح اطفال میگفت در صورتی که این مسئله حقیقت داشته باشد، این کودک نمیتوانسته بلافاصله صحبت کند.
از سخنگویان فالون گونگ نقل قول شده که آنها دستور اجرا، سازماندهی و مشارکت در این حادثه را رد و انکار کردهاند. اما در بیانیه آنها که در هیچ کجا بهطور کامل نیامده است، آنها پیشتر رفتند و مطبوعات غربی را متهم کردند: «نگرانکننده است که مطبوعات خارجی، به سخنگوهای جمهوری خلق چین، خبرگزاری شینهوا و تلویزیون مرکزی چین، اینقدر زیاد زمان پخش و اینقدر زیاد اعتبار دادهاند. شینهوا و سایر رسانههای دولتی بهطور کلی هرگز منابع معتبری در نظر گرفته نمیشوند، درحالیکه حتی آشکارا اعتراف میکنند که کارشان اشاعه تبلیغات برای رژیم چین است. در واقع، شینهوا همراستا با حزب است.
«مسائل بسیار زیادی در مورد شرایط پیرامون این حادثه وجود دارد که مبهم و نامعلوم باقی ماندهاند و هیچ کسی نمیداند در هفتۀ پس از این رویداد واقعی و قبل از اینکه رسانههای چینی بالاخره مقالات خبری کاملاً طراحیشده و برنامههای تلویزیونیشان را منتشر کنند، چه اتفاقی رخ داده است. باید بهیاد داشته باشیم که رژیم چین تمام جوانب این حادثه را آنقدر شدید کنترل میکند که منابع مستقل هیچ یک از ادعاهای شینهوا را تأیید نکردهاند.»
و اگر آن یک اعتراض بود، چرا فالون گونگ نقش خود را در این حادثه انکار میکند؟ بنیاد لونگهای، که بر زندانهای چین نظارت میکند، سؤالات مشابهی در نشنال ریویو مطرح میکند: «آیا این رویداد صحنهسازی شده بود یا دولت چین اجازه برگزاری آن را داده بود تا فالون گونگ را بیاعتبار کند؟ این بهسختی میتواند یک فرضیه بعید باشد. دولت چین ازقبل وعده داده است که پیش از هشتادمین سالگرد کمونیسم چین که پکن قصد دارد این ژوئیه جشن بگیرد، تمام مشکلات در ارتباط با فالون گونگ را برطرف میکند. ... جاستین یو، روزنامهنگار وُرد ژورنال، روزنامهای چینیزبان، به سردرگمیای اشاره کرد که بسیاری از چینیها با آن مواجهند در این رابطه که چه چیزی را باور کنند. کودتای تبلیغاتی جمهوری خلق چین علیه فالون گونگ به درک مردم از حوادث در تاریخ اخیر آسیا بستگی دارد، مانند خودسوزی راهب بودایی ۷۳ ساله در سایگون که شکلی از اعتراض برای عملی کردن اعتقاداتش بود، [مانند] کُرهایهایی که انگشتان دستشان را قطع میکنند و مانند مراسم هاراگیری ژاپنیها (نوعی خودکشی تشریفاتی ژاپنی با روش دَریدن شکم). اما این وضعیت روشن نیست. حرف چه کسی را باور میکنیم؟ کمونیست؟ آنها در مواقع بسیار زیادی به ما دروغ گفتهاند و گفتن دروغی دیگر برای آنها چیزی نیست.»
از بئاتریس تورپین که خبر ماجرای فالون گونگ در چین را برای تلویزیون آسوشیتد پرس پوشش داد و تجاربش را برای مدیاچنل نوشت، پرسیدم که چه سوءظنی نسبت به این حادثه دارد. او از خانهاش در تایلند پاسخ داد: «سال نوی چینی گذشته، سروصدای زیادی بهخاطر اعتراضات فالون گونگ ایجاد شد و فیلمی از پلیس پخش شد که در آن تمرینکنندگان را مورد ضرب و شتم قرار میداد و این قطعاً متناسب با استراتژی عادی چین است که در سال جاری چنین رویدادی را صحنهسازی کند و به این ترتیب نمایش خودش را بهاجرا بگذارد.»
زمینههایی برای شک و تردید
تمرینکنندگان فالون گونگ در ابتدا به من گفتند که حس بدگمانی آنها به سه دلیل تحریک شده است:
افراد حاضر در میدان که گفته میشود برای مدتی طولانی تمرینکننده بودهاند، تمرینهای فالون گونگ را بهدرستی انجام نمیدادند؛
مسئولین هیچ عکس یا نشانه یا کتابی از فالون گونگ (که خودکشی را منع میکند) نشان ندادند که معترضان معمولاً همراه خود به این میدان میآورند؛
و مدرسهای که گفته شده بود یکی از قربانیان از آنجا فارغالتحصیل شده، در واقع در آن زمان بسته بود. آنها همچنین میگویند که هیچ مفهوم «نیروانا» در اعتقادات آنها وجود ندارد.
شاید اینها جزئیاتی کوچک بهحساب آیند، اما احتمالاً مهم هستند.
در یک مصاحبه مطبوعاتی، فالون گونگ به سایر تناقضات نیز اشاره کرد: «خبرگزاری شینهوا ادعا میکند که یک دقیقه پس از اینکه آن مرد خودش را بهآتش کشید، مأموران پلیس بهسرعت با چهار کپسول آتشنشانی به سمت او آمدند و آتش را خاموش کردند، اما یک روزنامهنگار اروپایی مستقر در پکن به ما گفت: "من هرگز ندیدهام پلیسهای گشتزنی در میدان تیانآنمن کپسول آتشنشانی با خود حمل کنند. چطورهمگی آنها امروز کپسول داشتند؟ از محل وقوع حادثه تا نزدیکترین ساختمان، یعنی تالار بزرگ مردم، حداقل ۲۰ دقیقه زمان برای رفت و برگشت نیاز است. اگر آنها برای دریافت تجهیزات به آنجا میرفتند، بیشازحد دیر میشد." اگر مأموران پلیس از وقوع چنین حادثهای اطلاع قبلی نداشتند، آیا حتی ممکن بود که بتوانند نه فقط با یک کپسول، بلکه با چهار کپسول آتشنشانی در یک دقیقه به این اتفاق عکسالعمل نشان دهند؟»
«درخصوص زمان عکسالعمل، یک روزنامهنگار خارجی در پکن بسیار ابراز تعجب کرد که چگونه شینهوا تقریباً بلافاصله بعد از وقوع این حادثه توانست اولین گزارش در مورد آن را، آن هم بهزبان انگلیسی منتشر کند. هر شهروند چینی میداند که هر یک از گزارشهای شینهوا معمولاً باید از میان چند دور تأیید مسئولین عبور کند و زمانی که منتشر میشود بهطور کلی "اخبار قدیمی" بهحساب میآید. علاوه بر این، رسانههای دولتی در این دورۀ ۱۸ ماهۀ آزار و اذیت هیچگاه هیچ عکس یا ویدئویی از اعتراضات فالون گونگ را دراختیار مطبوعات خارجی قرار ندادند، پس چرا در حال حاضر و با کمترین تردید این کار را کردند؟ و چرا تنها بهزبان انگلیسی و نه بهزبان چینی؟»
این موضوع در طول سفر اخیرم به چهار شهر، برای صحبت درخصوص کتاب جدیدم درباره فالون گونگ دوباره و دوباره همراهم بود. برخی از مردم میگفتند اگر فالون گونگ آن کارهای دیوانهوار را انجام میدهد، پس باید دیوانه باشد. وقتی این فرضیه که ما در واقع به تمام جزئیات آگاهیم را بهچالش کشیدم، همه چپچپ به من نگاه کردند. شاید به این دلیل است که یک بار که مردم «حقایقی» را میشنوند که ظاهراً با فرضیاتشان مطابقت دارد، دیگر نمیخواهند چیز بیشتری بشنوند، حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که «واقعیتها»ی اولیه اشتباه یا گمراهکننده باشند.
تصاویر داغ جذب مغز میشوند و تکذیب و توضیحات بهندرت کمک میکنند. در مقالات تازه منتشرشده تیانآنمن، در مورد اینکه حزب کمونیست تظاهرات دانشجویی در سال ۱۹۸۹ را چگونه اداره کرد، اورویل اسچِل، روزنامهنگار و رئیس دانشکده روزنامهنگاری در برکلی، در مورد بسیاری از جعلیات و دروغهایی صحبت میکند که دولت چین و سایرین در طول این سالها جعل و منتشر کردهاند. دروغ و اطلاعات غلط یکی از حیلههای سازمانهای اطلاعاتی در بسیاری از کشورها، بهویژه چین است. این تعجبآور نیست که پکن این اسناد جدید را به جعلی بودن متهم میکند. واضح است که انتشار آنها برای حاکمان پنهانیِ چین بهخصوص رئیسجمهور جیانگ زمین، شرمآور است که نقش تندروانه او در حوادثِ آزار و اذیت رسمی فالون گونگ را دوباره بر سرزبانها آورده است.
شکاکان کجا هستند؟
چرا شک و تردیدهای عمیقاً ریشه دوانده و نهادینه شده در رسانههای ما، در برابر حادثهای که ساختگی و صحنهسازی شده بهنظر میآید و بهخاطر امور سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته، خیلی زود فرو میریزد؟ چرا تعداد بسیار زیادی از رسانههای خبری آمریکا اینقدر سادهلوحانه رفتار میکنند؟ آیا به این دلیل است که بوی معنویت و عرفان در یک فرهنگ که تعداد کمی از ما آن را درک میکنیم، برخی از ما را در کار روزنامهنگاریمان ناراحت میکند؟
در تحقیقاتم درباره فالون گونگ، الگویی نگرانکننده از رسانههای ایالات متحده را مستند میکنم که با اتهامات چین همصدا میشوند، از جمله استفاده مکرر از کلمات تحقیرآمیزی مانند «فرقه» و «فرقه مذهبی» و حتی کلمه «درهم و برهم». در برخی جنبهها، رسانههای کشور خود ما نیز یک دیدگاه یکبُعدیِ کلیشهای و تقلیدی را منعکس میکنند که باعث کماهمیت جلوه دادن و بدنام کردن جنبشی است که در دستهبندیهای ساده سیاسی چپ و راست نمیگنجد و اینکه این رسانهها ممکن است بهدلیل ویژگی آسیایی این جنبش و ریشههایش در چیگونگ سنتی نتوانند آن را بهخوبی درک کنند. فالون گونگ اغلب مانند کتابها و آثار کلاسیک آنقدر «متفاوت» و عجیب درنظر گرفته میشود که جدی گرفته نشده و نسبت به آن احساس همدردی نشان داده نمیشود. (در ضمن، من فالون گونگ را تمرین نمیکنم، اما شرکت ما فیلمهایی درباره فالون گونگ ساخته که به من دسترسی و اطلاعات لازم برای نوشتن و تولید یک فیلم و یک کتاب در این مورد را داده است.)
در یکی از نشستهایم در یک کتابفروشی در شیکاگو، شخصی فالون گونگ و وضعیت فعلی در چین را با فرقه داودیۀ دیوید کورش و محاصره ۵۱ روزۀ ویکو در سال ۱۹۹۳ توسط مأموران اجرای قانون فدرال مقایسه کرد که ظاهراً برای تصاحب اسلحهها و محافظت از کودکان در برابر سوءاستفاده بود. این مقایسهای است که چین از آن کمک میگیرد تا بگوید آن نیز فقط درحال انجام همان چیزی است که دولت آمریکا برای مبارزه با فرقۀ خطرناک خودش انجام داد. فردی دیگر باعجله وسط این صحبت پرید و این قیاس را بهچالش کشید، با این استدلال که کورش و یارانش خشن بودند، اما فالون گونگ این چنین نیست. حق با او بود: نمیتوان آنها را بهصورت مستقیم با هم مقایسه کرد، جز درخصوص واکنش در برابر آنچه اتفاق افتاد. فقط جناح تند راست در ایالات متحده از مداخله نظامی وحشیانه دولت انتقاد کرد که مرا بهیاد کلمات آن ستوان آمریکایی در ویتنام میاندازد: «ما برای حفظ و نجات این روستا، آن را نابود کردیم.»
عدم وجود همدلی مردم برای خانوادههای تحت کنترل دیوانهوار کورش، منجر به این شد که آن سرکوب خونین و غیرقانونی در ویکو، بهصورت عقلانی توجیه شود یا اعتراضی علیه آن صورت نگیرد. هنگامی که مردم در چشم ما غیرانسانی جلوه داده شوند، ممکن است نسبت به آنها دلسوز نباشیم و در برابر نقض حقوق آنها بیتفاوت باشیم، بهخصوص اگر سیاستهای آنها را دوست نداشته باشیم و آنها را قربانیانی در نظر بگیریم که نیازی به دلسوزی ندارند. اگر میخواهید جزئیاتی در این مورد بدانید که ازدست دادن صفات انسانی در چین به کجا رهنمون شده است، گزارش اخیر سازمان عفو بینالملل در مورد استفاده گسترده از شکنجه را چک کنید که اغلب تمرینکنندگان آرام فالون گونگ در معرض آن قرار میگیرند. پکن نیز بهطور طبیعی آن را جعلیات میخواند.
در ۱۷ فوریه، بیش از یک هزار تمرینکننده فالون گونگ در لسآنجلس علیه آزار و شکنجه جاری در چین دست به اعتراضی مسالمتآمیز زدند. اگرچه آن خبری جهانی است، اما رسانههای کمی در کنفرانس مطبوعاتیشان شرکت کردند. (من در روزنامه لسآنجلس تایمزِ روز بعد، هیچ خبری در مورد آن پیدا نکردم، هر چند در نقد ادبیشان بحثی در مورد آنچه در میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ اتفاق افتاده بود، وجود داشت.) بیتفاوتی رسانهها منجر به بیتفاوتی مردم میشود. رسانههای چین همان کاری که شما انتظار دارید را انجام میدهند، اما چگونه میتوان رویکرد رسانههای غربی را توضیح داد که این ماجرا را اینقدر نامنسجم پوشش دادند؟
با توجه به نقش برجسته رسانهها در این ماجرای «خودکشی دستهجمعی»، هنوز خیلی دیر نیست که هم آنچه اتفاق افتاد را بهطور کامل مورد بررسی قرار دهیم و هم درباره اینکه آیا ما همگی فریب خوردیم یا نه و اینکه چرا فریب خوردیم نیز تحقیق کنیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.